جدول جو
جدول جو

معنی سلخ خانه - جستجوی لغت در جدول جو

سلخ خانه
(سَ نَ / نِ)
سلاخ خانه و قصابخانه. (ناظم الاطباء). مذبح و مقتل ستوران و گوسفندان و مانند آن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غسل خانه
تصویر غسل خانه
حمام، گرمابه، غسالخانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سلاخ خانه
تصویر سلاخ خانه
جایی که گاو و گوسفند را سر ببرند و پوست بکنند، مسلخ، کشتارگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلخ دانه
تصویر تلخ دانه
تلخک، کاسنی، گیاهی خودرو با برگ های کرک دار، ساقه ای کوتاه و گل های آبی که ریشه، برگ و دانۀ آن مصرف دارویی دارد، هرگاه دانه های تلخ آن با گندم مخلوط و آرد شود طعم آرد را تلخ می کند، تلخ جکوک، هندبا، کسنی، انوپا، هندبید، هندباج، تلخ جوک، انگوپا
تریاک
دانۀ گیاهی شبیه گندم که در مزارع گندم می روید، تلخه، زوان
فرهنگ فارسی عمید
(عَ لَ نَ / نِ)
خانه ای که در آن کاه انبار کنند. (بهار عجم) (آنندراج) ، کنایه از دنیا و عالم کون و فساد است. (برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سِکْ کَ / کِ نَ / نِ)
ضرابخانه و دارالضرب و سرائی که در آنجا بر پول رایج نقش کنند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سِ نَ / نِ)
جایی که سلاح جای دهند. انبار اسلحه. جایی که در آن تیغ و شمشیر و مانند آن و خنجر نگهدارند. (آنندراج). جبه خانه. اسلحه خانه. (ناظم الاطباء) : و اندر سلاح خانه اوچهارصد پاره جوشن بود. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی)
لغت نامه دهخدا
(کَلْ لَ / لِ دِ)
دهی از دهستان سهندآباداست که در بخش بستان آباد شهرستان تبریز واقع است و 563 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(طَ نَ / نِ)
باورچی خانه. (آنندراج). مطبخ. آشپزخانه
لغت نامه دهخدا
(سُ نَ / نِ)
شرابخانه، و اولی آن است که به واو نویسند. (آنندراج) (بهار عجم). رجوع به سوچی خانه شود
لغت نامه دهخدا
(سِ تَ نَ / نِ)
کنایه از دنیا. (آنندراج). ستم آباد. (مجموعۀ مترادفات ص 165)
لغت نامه دهخدا
(تَ نَ / نِ)
جلیف. شبرم. (ناظم الاطباء). تلخه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(چِلْ لَ / لِ نَ / نِ)
خانه ای که مرتاضان ایام چله در آن بسربرند. (آنندراج). آنجائی که در مدت روزه داشتن توقف کرده و در را بروی خود می بندند. (ناظم الاطباء). جای چله نشستن. محل ریاضت کشیدن و چله گرفتن چله نشینان. جای اعتکاف صوفیان و زهاد:
به چشم کم منگر در دوات تیره دلم
که چله خانه یوسف درون چاه من است.
صائب (از آنندراج).
بااین قد خمیده نگشتیم گوشه گیر
در چله خانه ای ننشیند کمان ما.
زکی ندیم (از آنندراج).
رجوع به چله شود
لغت نامه دهخدا
(چِلْ لَ نَ)
دهی از دهستان صوفیان بخش شبستر شهرستان تبریز که در 7 هزارگزی خاور شبستر و 2 هزارگزی راه شوسه و خطآهن تبریز به مرند واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 389 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و قنات. محصولش غلات و حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش ماشین رو است. این آبادی در دو محل بفاصله 2 هزارگز بنام چله خانه بالا و چله خانه پایین مشهور است و سکنۀ چله خانه بالا 318 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(گُ نَ / نِ)
خانه ای آفتابگیر که برای پرورش و نگاهداری گل از گزند سرمای زمستان سازند. رجوع به گرم خانه شود
لغت نامه دهخدا
(سَلْ لا نَ / نِ)
جایی که گاو و گوسفند را ذبح کنند و پوست آنها را بکنند. کشتارگاه. مسلخ. (فرهنگ فارسی معین).
- امثال:
مثل سگ سلاخ خانه بپای خود بسلاخ خانه رفتن
لغت نامه دهخدا
(سِ لَ نَ / نِ)
خانه ای که سلاح در آن نگهدارند. (بهار عجم) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سیه خانه
تصویر سیه خانه
سیاه چادر، زندان محبس، خانه بدیمن منزل بی میمنت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلاخ خانه
تصویر سلاخ خانه
جایی که گاو و گوسفند را ذبح کنند و آنرا پوست کنند مسلخ. کشتارگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلح خانه
تصویر سلح خانه
محلی که در آن جا سلاحها را گرد آورند زراد خانه اسلحه خانه
فرهنگ لغت هوشیار
خانه ای که مرتاضان و درویشان ایام چله را در آن بسر برند جای چله نشستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلاخخانه
تصویر سلاخخانه
کشتارگاه
فرهنگ لغت هوشیار
زنخانه زینه گاه محلی که در آن جا سلاحها را گرد آورند زراد خانه اسلحه خانه
فرهنگ لغت هوشیار
آبخانه آبشخور جایی که در آن جا آب برای تشنگان ذخیره کنند و آن جا را متبرک دانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکه خانه
تصویر سکه خانه
ضرابخانه و دارالضرب و سرائی که در آنجا بر پول رایج نقش کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملا خانه
تصویر ملا خانه
دبستان آموز گاه آموز کد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علف خانه
تصویر علف خانه
کاه انبار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبخ خانه
تصویر طبخ خانه
آشپزخانه طباخ خانه آشپزخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غسل خانه
تصویر غسل خانه
((~. نِ))
حمام، مستراح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سلاخ خانه
تصویر سلاخ خانه
((~. نِ))
کشتارگاه
فرهنگ فارسی معین
بسملگاه، قربانگاه، کشتارگاه، مسلخ
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مکتب خانه
فرهنگ گویش مازندرانی